رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

آبنبات کوچولوی مامانی

از دست این مشکلات آقا رهام گل می دونی عزیز دلم دوباره مریض شدی و تب کردی. دیروز بردمت دکتر با بابایی و دوباره آنتی بیوتیک و شربت ولی هنوز تب داری. مامان فدات بشه دردت به دلم مامانی که باز مریض شدی.  گل نازم امروز قراره بریم بخیه پاتو باز کنیم. خدا کنه درد نداشته باشه. و زود زود خوب بشی. رهامم تو این دو هفته که پات اینطوری شده بود مامانی خیلی زحمت کشید . و زحمت نگهداری تو به گردن گرفت واقعا مدیونشم و می دونم که خیلی بهتر از من ازت نگهداری کرده چون خیلی با صبر و حوصله است. نمی دونم اگه این مادرها نباشن ما باید چیکار کنیم. نه به خاطر اینکه کمک حالمون باشن که مثلا بچه هامونو نگه بداریم منظورم از لحاظ بودن یه پشتیبان خوب واسه آدمه. ...
8 آذر 1391

محرم سال 1389

عزاداریهاتون قبول حق باشه. این عکس مال دو سال پیشه ،که رهام 10 ماهش بوده.    رهام مامان این چند روز تا صدای طبل  و سنجد و دهل می شنید میگفت بریم حسین حسین. بعد هم که می رفتیم همش شروع می کرد به سینه زدن. واقعا اینو باور دارم که عشق حسین (ع) از بچگی تو خون ما و بچه های ماست. خدایا این عشق رو از بچه های ما نگیر. این لباسها رو مادرجون خدا بیامرز برات خریده بود. وای خوش به حال اون موقع که مادرجون بود. اگه بدونی چقدر دلتنگشم. مخصوصا توی این روزهای محرم.  خدایا سر سفره امام حسین باشه. خیلی دلم براش تنگه. خدا همه مادرها رو نگهداره و سالم و سلامت باشن.  ...
6 آذر 1391
1